باباشمل پس از درگیری کوچکی با لوطی حیدر در محله، با او دوست می شود. مدتی بعد، باباشمل به شوکت الملوک دل می بندد. اما لوطی حیدر نیز که از سال ها پیش شیفته شوکت الملوک بوده، برای آن که مانع ازدواج آنها نباشد، ... ادامه و دانلود
هفت تیرهای جوبی قصه زندگی ساده بچه های ایستگاه قطاری است در شمال که روزها را به بازی و مدرسه رفتن می گذرانند و شبها با قصه های گرم و پرکشش مادربزرگ به خواب می روند تا این که تلویزیون به این ایستگاه کوچک ... ادامه و دانلود
داستان از جایی شروع میشود که عبدلو به دلیل مبتلا شدن به بیماری اسهال از خوردن داروی تلخ طفره میرود. پدرش که در بندر روی کشتی کار میکند از یک خارجی سازدهنیای هدیه میگیرد و او نیز آن را به عبدلو میدهد، مشروط بر ... ادامه و دانلود
مادری برای اینكه پسر تنبل خود را به تحرك و تلاش وادارد او را با تدبیری از خانه بیرون میكند. پسـرك بیـرون از خـانه در جستجـو و كشف بـه دنبـال گـلهایی كه آب بـا خود میآورد بـه باغی میرسد كه در آن دختری زیبا ... ادامه و دانلود
قصه عشقی که در باتلاق خرافات و سنتهای غلط دست و پا میزند. کولبری که صخره های سرد را سپری میکند اما درههای عمیق باورهای غلط او را تا عمق ناکامی میکشاند... ... ادامه و دانلود
بهروز، همسر روشنك نيك نژاد، نويسنده ي داستان هاي جنائي است و كارخانه ي عموي روشنك را، كه بر اثر حادثه اي در كارخانه اش كشته شده، اداره مي كند. مردي به نام بابك كه به عنوان خبرنگار به خانه ي روشنك و بهروز ... ادامه و دانلود
دخترك بي سرپرستي به نام مريم، كه در پرورشگاه نگهداري مي شود، با ديدن رقاصه اي به نام آذر او را مادر خود مي پندارد. خانواده اي مريم را به فرزندخواندگي مي پذيرند؛ اما مريم از دست آنها مي گريزد و با عكسي كه ... ادامه و دانلود
ممل کودکی که به همراه مادرش زندگی سختی را می گذراند و همزمان با درس خواندن دستفروشی می کند. در جشن تولد دختر همکلاسی پولدارش از طرف پدر خواندۀ دختر تحقیر می شود. پسرک وقتی برای تهیۀ داروی مادر بیمارش پول کافی ندارد و… ... ادامه و دانلود
جعفر که مأمور دولتی است در راه خوزستان در یک قهوه خانه با گلنار آشنا می شود. پدر گلنار تاجر بوده و در حمله ی قلی خان راهزن و ایادیش در غارت شهرشان اسیر دزدان شده و حالا کار گلنار به رقاصگی در قهوه ... ادامه و دانلود
تبهکاری به نام هوشنگ به دختری به نام ژاله علاقه دارد؛ اما ژاله به درخواست ازدواج او جواب رد می دهد. هوشنگ به کمک دوستانش ژاله را می رباید و از ایران به ترکیه می برد. پدر ژاله کارآگاهی خصوصی را استخدام می کند ... ادامه و دانلود
پدری بر بالین بیماری وصیت میکند که پس از مرگ دو فرزند او به این شرط وارث اموالش بشوند که نوههایش به عقد یکدیگر درآیند و صاحب فرزند شوند. دو برادر میکوشند به کمک رامین فرزندان خود را به ازدواج با یکدیگر راضی کنند: ... ادامه و دانلود
غلامحسين خان (60 ساله) و زينت (50 ساله) كه تا پاي سفره عقد رفته و بعد از هم جدا شده اند، به سبب حادثه اي به مخالفت با يكديگر مي پردازند. دختري از غلامحسين خان پرستاري مي كند كه مورد علاقه راننده ي زينت ... ادامه و دانلود